سلام.امروز دبیر مطالعات اجتماعی من یه چیزی گفت به نظرم جالب بود و فکر کردم اگه برای شما هم بازگو کنم خوشتون میاد.
یک محلی رو در نظر بگیرید که پر از سکه باشه.اونقد که تمومی نداشته باشه.به شما میگن از این مسیر بگذرید و در راه اصلا توقف نکنید ولی هر چقدر از این سکه ها رو توانستید بدون استراحت بردارید و بریزید توی کیستون مال خودتون.آدم اگه زرنگ باشه همین طور که میره سکه ها رو مشت مشت بر می داره و میریزه تو کیسه اش ولی اگه تنبل باشه میگه من که کمرم درد می گیره،دستم خسته میشه و...ولی باید بفهمه که درسته الآن خسته میشه ولی آینده اش تأمین شده.حتما میگید محمد،منظورت از این حرفا چیه؟
منظورم واضخه.سکه ها علم و سواد و صواب بودن و مسیری که ازش می گذشتیم تونل زمان بود.ما بدون ایست باید ادامه می دادیم.دقیقا مثل زمان که هیچ موقع نمی ایسته.در این راه و یا زمان انسان اگه زرنگ باشه علم و سواد و صواب بیشتری جمع می کنه.درسته سخته.خودم هم قبول دارم اما اگه به آینده اش فکر کنیم به خدا سخت نیست بلکه خیلی هم آسان و به نفعمان خواهد بود.
با تشکر از دبیر عزیزمان،آقای صادقی که این موضوع رو برای کلاس گفتن که بتونم برای شما دوستان،البته دوست که نه؛جزئی از خانواده ام بازگو کنم.امیدوارم خوشتون اومده باشه و مهم تر پند بیاموزید.
نظر یادتون نره عزیزان من
کلمات کلیدی: نوشته شده توسط ساناز مقدم در چهارشنبه 87 آبان 1 ساعت 11:58 عصر | لینک ثابت | نظرات شما ()
|